پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
ســردیــارون بـخـتـیـاری

http://up9.iranblog.com/images/w04mdgp7ox0a1eu62c3.jpg

تاريخ هيچ گاه به ياد ندارد که حماسه سازان جلو داران ستم و پيشروان جور وستم باشند .اما از چه رو است که فروغ و حرارت ياد مردان مردي چون خانباباخان اســـــــــعد زير غبار و خاکستر قلم تاريخ نويساني که زير سيطره صاحبان زر و زور بوده اند به فراموشي سپرده شده است جواني روشنفکر و نابغه از سران آزادي خواه که انديشه فرهنگ دموکراسي و نوگرايي را در سر مي پرورانده و سعي در تغيير فرهنگ استبداد و کوشش جهت استقرار وحدت ملي و تحکيم پايه هاي شورايي باتوجه به آداب ، سنن و فرهنگ ايران و ايليات  داشت.اما آنچه در گذر زمان سرمي افرازد چهره حقيقت و حقيقت گويان است و خانباباخان يکي از اين رادمــــــــردان است که بايد پرده از حماسه اش در دفاع از حريم و حرمت و شرف انسان برداشته شود. خانبابا خان اســــــعد بختياري پسر حاج علـــيقلي خان سردار اسعد دوم از سران آزادي خواه و مشروطه طلب و برادر جعفرقلي خان سردار اسعد دوم بود. خانباباخان  درسال  1275شمسي متولد و در يـــازده سالگي به منظور تحصيل عازم اروپا مي شود در پــــــــانزده سالگي وارد کالج preceptors انگلستان گرديد. مدت دو سال در اين کالج به تحصيل پرداخت و درسال 1914در هــــــفده سالگي و مقارن شروع جنگ جهاني اول در رشته جبر،شيمي،زبان انگليسي و فرانسه فارغ التحصيل گرديد به واسطه جنگ عازم سوئيس شد. ومدت دو سال نيز در لوزان مشغول تحصيل بود.در 1916ميلادي و در نــــــــوزده سالگي به ايران بازگشت. مدتي در ارتش رضاخان نائب دوم مشغول خدمت بود. به هنگام کودتاي رضاخان بيـــــــست وچهار ساله بود که فعاليت سياسي خود را در منطقه بختياري در سال 1300 با تاسيس حزب "ســــتــــاره بــخـتــيـاري" توسط تني چند از اقوامش آغاز مي نمايد. از 1300تا 1312 و به هنگام دستگيري اش همواره در تلاش توسعه فعاليتهاي سياسي از محدوده بختياري به مرکز بود و درصدد آن بود که به نحوي در دستگاه دولت به ويژه وزارت امور خارجه وارد گردد. محتوي تنها دفتر خاطرات وي چنين نشان ميدهد که توجه و افکار وي همواره در جهت دومسئله بوده است . و پيوسته براي آن تلاش ميکرده است :

اول  توسعه ايلي و رسيدگي به رفاه و امور فرهنگي و ترويج اين فرهنگ از طريق حزب ستاره بختياري.دوم ايجاد اتحاد همبستگي فاميلي بين خوانين و جلوگيري از نفاق و دو دستگي ايلي ليکن سياست دولت چيز ديگري بود!!    نتيجتا" در سال1312دستگير و به موجب حکم دادرسي ارتش به شش سال حبس با اعمال شاقه محکوم شد. او پس از چند سال تحمل شکنجه هاي وحشيانه در زندان رضاخان سرانجام در 22بهمن 1319 به وسيله پاسباني معروف به عباس شش انگشتي که جاي شست دستش روي گلوي مرحوم اسعد مانده بود خفه و به قتل رسيد ليکن زندان به دروغ اعلام کرد که ايشان به مرض حصبه مبتلا شده است و براساس گواهي فوت اعلام گرديد که بر اثر سکته قلبي در گذشته است.اما آنچه که بعدها واقعيات را بروز ميدهد سينه ايلياتي مردماني است که که در جغرافياي ذهنشان حقيقت جايگاه ويژه ايي دارد و در خلوت تب و تاب لحظه هاي برجسته ي مردمان قهرمان پرور مردي امتداد مي يابد تا حرارت شکفتن ها و رستن ها را به تابش جاودانه فرخواند. مردي که آرام مي سوخته، مردي که پس از روشنايي کاذب تاريخ فريبان چهره سرخ و سيلي خورده ي خود را گواهي مردمان ميدارد....

به قلم : عباس بویری

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

راستابي بختياري
ساعت1:57---14 دی 1390
سلام در وبلاگ سرزمين من راستاب مطالبي زيبا در مورد خان بابا خان هستن.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.